عاشقانه







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





داستان آموزنده

خودش هم كنار دكه اش مي ايستاد و مردم را به خريدن ساندويچ تشويق مي كرد و مردم هم مي خريدند.

كارش بالا گرفت لذا او ابزار كارش را زيادتر كرد.

وقتي پسرش از مدرسه نزد او آمد .... به كمك او پرداخت.

سپس كم كم وضع عوض شد.

پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار راديو گوش نداده اي؟ اگر وضع پولي كشور به همين

منوال ادامه پيدا كند كار همه خراب خواهد شد و شايد يك كسادي عمومي به وجود مي آيد.

بايد خودت را براي اين كسادي آماده كني.

پدر با خود فكر كرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار راديو گوش مي دهد و

روزنامه هم مي خواند پس حتماً آنچه مي گويد صحيح است.

بنابراين كمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوي خود را هم پايين آورد و ديگر در

كنار دكه خود نمي ايستاد و مردم را به خريد ساندويچ دعوت نمي كرد.

فروش او ناگهان شديداً كاهش يافت.

او سپس رو به فرزند خود كرد و گفت: پسرجان حق با توست.

كسادي عمومي شروع شده است.

آنتوني رابينز يك حرف بسيار خوب در اين باره زده كه جالبه بدونيد: انديشه هاي خود را شكل ببخشيد در غير اينصورت ديگران انديشه هاي شما را شكل مي دهند. خواسته هاي خود را عملي سازيد وگرنه ديگران براي شما برنامه ريزي مي كنند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط سپیده در 11 | |